یاسی دوزبانه و گفتن کلمات جدید
چند روز بیشتر نیست پست گذاشتم ولی این چند روز یاسمین زهرا یه چیزایی از کارتونهایی که میدید گفت که دیگه گفتم بازم بیام بنویسم. اون تا حالا از شعرا و کلیپا استفاده میکرد و جملاتو اجرا میکرد یا اسامیشونو میگفت پیش نیومده بود که جمله یا فعلی رو از کارتونا بگه.. چند روز پیشا که صبح از خواب بیدار شد شروع کرد به گریه کردن گفتم یاسمین گریه نکن الان برات تخم مرغ میپزم. تخم مرغ دستم بود نشونش دادم. اونم همون حالت گریه گفت. egg... cook خونه داداشم بودیم از در اومدیم بیرون خداحافظی کردیم اون بهشون گفت see you later.. baabay یه بارم که لباس نوزادیشو از تو کمد درآورده بود چشمش افتاد به عکس بچه روی لباس و گفت baby و به من نشون داد. baby رو قبلا ه...